شصت و هفت
شصت و هفت
+سلام بفرمایین داخل
-سلام. زرین جان خوبن.
+بله امتحاناتش شروع شده درگیر درساشه.
-موفق باشن. راستش غرض از مزاحمت اومدم زرین جان رو خواستگاری کنم برای پسر خواهر شوهرم .
+!!!!.بفرمایین میوه.
-ممنون .راستشو بخوایین خواهر شوهرم بیماریشون بدتر شده سرطان داره دوست داره عروسی پسرش رو ببینه برای همین منم گفتم دختر شما رو معرفی کنم سامان جان کارشون تهرانه دختر شمام که تهرانن درس میخونن میتونن هم درس بخونن ازدواج کنن.
+ببخشین اقا سامان چه کاره ان ؟
-شغلش ازاده وضع مالیش عالیه خونش منطقه یکه تهرانه اهل کار و زندگیه سی وپنج سالشم هست تک پسره دوتا خواهرم داره یکیش ........
+ببخشین چندسالشونه؟
-سی وپنج ساله ان .
+دختر من بیست سالشه .!!!
-مهم نیست عزیزم مهم وضع زندگیه پسره اس خونه ماشین کار چی ازین بهتر میخواین .
+پونزده سال اختلاف سنیه خانم.
-........
+دخترم قبول نمیکنه همسرمم همینطور .
-حالا شما بهش بگین شاید خودش یه نظر دیگه داشت .
+خانم دختر من یه دختر جوونه براش ازدواج زوده اونم با این شرایط خیلی خوش امدین .